تاریخچه علم روانشناسی اجتماعی در جهان و ایران

روانشناسی اجتماعی به عنوان شاخهای از روانشناسی به بررسی چگونگی تأثیرات اجتماعی بر افکار، احساسات و رفتارهای فردی میپردازد. این علم تلاش میکند تا با استفاده از روشهای علمی، تعاملات میانفردی و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی بر رفتار انسان را تحلیل و بررسی کند.
ریشههای اولیه روانشناسی اجتماعی
پیشینهی روانشناسی اجتماعی به طور غیررسمی به فلسفههای باستانی بازمیگردد؛ فیلسوفان یونان باستان مانند افلاطون و ارسطو به این موضوعات پرداختهاند که چگونه جامعه و گروههای اجتماعی میتوانند بر رفتار فردی تأثیر بگذارند. این فیلسوفان بنیانهای نظری برای درک رفتارهای گروهی و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی را گذاشتند.
قرن نوزدهم و آغاز رسمی روانشناسی اجتماعی
رشد علم روانشناسی در اواخر قرن نوزدهم میلادی با کار افرادی مانند ویلهلم وونت و ویلیام جیمز به رشد این رشته کمک کرد. اما روانشناسی اجتماعی به طور رسمی به عنوان یک شاخه جداگانه در اوایل قرن بیستم ظهور کرد.
- نورمن تریپلت (Norman Triplett): اولین تحقیق آزمایشی در روانشناسی اجتماعی توسط نورمن تریپلت در سال ۱۸۹۸ انجام شد. او تأثیر حضور دیگران را بر عملکرد فردی در مسابقات دوچرخهسواری بررسی کرد و متوجه شد که افراد وقتی در کنار دیگران هستند، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند. این پدیده به “تسهیل اجتماعی” (Social Facilitation) معروف شد و سنگ بنای مطالعات بعدی در این زمینه شد.
اوایل قرن بیستم و شکلگیری مبانی علمی
در اوایل قرن بیستم، روانشناسی اجتماعی به عنوان یک علم رسمی با نظریهها و تحقیقات پایهریزی شد.
- کورت لوین (Kurt Lewin): کورت لوین را اغلب “پدر روانشناسی اجتماعی مدرن” میدانند. او در دهه ۱۹۳۰ میلادی با نظریه «میدان» (Field Theory) و نظریه تغییر رفتار، روانشناسی اجتماعی را به عنوان یک علم تجربی و کاربردی مطرح کرد. لوین معتقد بود که رفتار افراد نتیجه تعامل میان شخصیت و محیط است. او همچنین روش “اقدامپژوهی” (Action Research) را برای حل مشکلات اجتماعی معرفی کرد.
- پیشرفتهای نظری: در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، مفاهیم پایهای مانند «اثر تماشاگر» و «فشار اجتماعی» مطرح شدند و نظریههای مربوط به روابط گروهی و اثرات اجتماعی آغاز به توسعه یافتند.

پس از جنگ جهانی دوم و گسترش روانشناسی اجتماعی
جنگ جهانی دوم تأثیر زیادی بر روانشناسی اجتماعی داشت، زیرا نیاز به درک رفتارهای جمعی و مسائل اخلاقی و انسانی بالا گرفت.
- مطالعات استنلی میلگرام (Stanley Milgram): آزمایشهای معروف میلگرام در دهه ۱۹۶۰ به بررسی اطاعت از دستورهای غیرانسانی پرداخت و نشان داد که چگونه افراد عادی میتوانند در شرایط خاص تحت تأثیر قدرت قرار گیرند و دست به اعمالی بزنند که با ارزشهای اخلاقی آنها در تضاد است.
- تحقیقات فیلیپ زیمباردو (Philip Zimbardo): مطالعه زندان استنفورد که توسط فیلیپ زیمباردو در سال ۱۹۷۱ انجام شد، تأثیرات نقشهای اجتماعی و شرایط محیطی را بر رفتار انسانها بررسی کرد و نشان داد که چگونه شرایط خاص میتواند افراد را به سمت رفتارهای خشن و غیرعادی سوق دهد.
- نظریه شناختی و تأثیرات فرهنگی: از دهه ۱۹۷۰ به بعد، روانشناسی اجتماعی با تأثیر از رویکرد شناختی و روانشناسی فرهنگی رشد کرد. نظریههایی مانند نظریه اسناد (Attribution Theory) و نظریه هویت اجتماعی (Social Identity Theory) مطرح شدند که به بررسی نحوه تفسیر رفتارهای دیگران و تأثیرات هویتی در گروهها پرداختند.
روانشناسی اجتماعی معاصر
در دهههای اخیر، روانشناسی اجتماعی در زمینههای جدیدتری گسترش یافته است، از جمله:
- تحقیقات در زمینه تبعیض و نابرابریهای اجتماعی: این پژوهشها بر بررسی کلیشهها، تبعیضهای نژادی و جنسیتی و تأثیرات آنها بر جامعه تمرکز دارند.
- روانشناسی اجتماعی محیطی و رفتارهای سازگار با محیط زیست: روانشناسان اجتماعی به بررسی عواملی پرداختهاند که رفتارهای سازگار با محیط زیست را تقویت یا تضعیف میکنند.
- نظریه پردازی در شبکههای اجتماعی و ارتباطات دیجیتال: با ظهور شبکههای اجتماعی و فناوریهای نوین، روانشناسی اجتماعی به بررسی چگونگی تأثیر این شبکهها بر تعاملات اجتماعی و هویت افراد میپردازد.
جایگاه روانشناسی اجتماعی در ایران
در ایران، رشته روانشناسی اجتماعی در دهههای اخیر به ویژه با تلاشهای افرادی مانند دکتر یوسف کریمی به عنوان یک شاخهی مستقل شناخته شد. تألیف و ترجمه کتابها و تدریس این رشته در دانشگاهها باعث شد دانشجویان ایرانی با مفاهیم و نظریههای روانشناسی اجتماعی آشنا شوند و پژوهشهایی در زمینههای بومی و فرهنگی انجام دهند.